به گزارش سرویس فرهنگی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سینما، همانند دیگر هنرها، این قابلیت را دارد که با نگاهی چالشی و انتقادی به پدیدههای مختلف اجتماعی بپردازد. هر هنرمندی میتواند وجوه منفی یک پدیده را برجسته کرده و کاستیها و آسیبهای آن را به تصویر بکشد. حتی قضاوتهای نامتعارف یا نگاههای پیچیده نیز در شرایط خاص میتوانند برای فیلمسازان و هنرمندان سایر عرصهها مجاز تلقی شوند. با این حال، این رویکرد تا زمانی قابل قبول و طبیعی است که در بستری متعادل و هنجارمند شکل بگیرد و به ترویج ناهنجاریهایی برخلاف عرف تثبیتشده و تکاملیافته جامعه منجر نشود.
برخورد سینمای ایران با موضوع «پدر» در طول چند دهه گذشته، فراز و نشیبهای متعددی را تجربه کرده است؛ موضوعی که در مورد سریالهای تلویزیونی نیز صدق میکند. بخش عمده این تحولات، متأثر از تغییراتی بوده که در بستر واقعی جامعه رخ داده و بازتاب مسائلی است که مردم در زندگی روزمره خود مشاهده کرده و گاه درباره آن گفتوگو میکردند. نمایش این مسائل روی پرده سینما یا در قاب تلویزیون، امکان تعمیق بحثهای جدی اجتماعی را فراهم میکرد.
با این حال، از دهه ۹۰ به بعد، موج تازهای در سینمای ایران شکل گرفت که هدف آن تغییر نگاه مخاطب به پدر خانواده و بهطور کلی مردان جامعه ایران بود. این رویکرد، ابتدا از سفارشهایی نشأت گرفت که جشنوارههای سینمایی اروپا به فیلمسازان ایرانی میدادند؛ نگاهی که میکوشید جامعه ایران را زنستیز معرفی کرده و مسیر پیشرفت را در فاصله گرفتن از فرهنگ بومی و ادغام در فرهنگ مدرن اروپایی نشان دهد.
همزمان با این روند، شبکه نمایش خانگی نیز از دهه ۹۰ به بعد به شکلی جدیتر در فضای فرهنگی ایران مطرح شد. سریالهایی که در این بستر توزیع شدند، اگرچه برخلاف فیلمهای جشنوارهپسند سینمایی، با ژستهای هنری خاص ساخته نمیشدند و رویکردی عامهپسند داشتند، اما در بسیاری از آنها نگاه منفی به پدر خانواده بهوضوح دیده میشد. به بیان دیگر، اگر آثار شبهاجتماعی جشنوارهای مخاطب گستردهای نداشتند و تأثیر محسوسی بر جامعه واقعی ایران نمیگذاشتند، سریالهای نمایش خانگی همان مأموریت را بدون دریافت جوایزی مانند نخل طلا یا خرس طلا انجام میدادند.
در گذشته، شخصیتهای پدر در سینما و سریالها معمولاً چهرههایی چندلایه و پیچیده بودند؛ مخاطب میتوانست ترکیبی از اقتدار، ابهت و مهر را در این شخصیتها مشاهده کند. با این حال، همواره بخشی از هویت پدرانه که مورد توجه قرار میگرفت، وجه خشن و سختگیرانه آن بود. این تمرکز تدریجی، در نهایت به جایی رسید که مخاطب با پدرانی کاملاً سیاه، خشن و عاری از هرگونه مهر مواجه شد. این وضعیت در آثار نمایش خانگی نیز بهروشنی قابل مشاهده است؛ جایی که آثار متعددی با تمرکز بر موضوع پدر ساخته شده و این رویکرد را در سطوح مختلف دنبال کردهاند. برای نمونه، در یکی از اپیزودهای سریال «قورباغه» ساخته هومن سیدی، در قالب نریشن بهطور مستقیم به نقش پدر بهعنوان الگوی تربیتی اشاره میشود.
غلبه تصویر شرورانه از پدر در سینمای ایران طی سالهای اخیر، سبب شده نگاهها به وضعیت این شخصیت در محصولات نمایش خانگی معطوف شود. روزنامه «وطن امروز» برای بررسی این موضوع، به تحلیل تمامی آثار نمایش خانگی از زمان شکلگیری این حوزه تا اوایل سال ۱۴۰۴ پرداخته است. در این پژوهش، برای ارزیابی دقیقتر نقش پدر در سریالها، پنج شاخص منفی در نظر گرفته شده و میزان حضور آنها در تکتک آثار بررسی شده است. این شاخصها شامل حبس و سابقه کیفری، بزهکاری و جرم، خیانت و خشونت خانگی، طلاق و رابطه منفی میان پدر و فرزند است.
برآیند کلی این تحقیق نشان میدهد تصویری که از پدر در سریالهای نمایش خانگی ارائه میشود، تا حد زیادی مشابه تصویر سیاه سینمای ایران در سالهای اخیر است. تفاوت اصلی آنجاست که تعدد آثار و حاشیهسازیهای پیرامون آنها، که عملاً بخشی از کمپین تبلیغاتی این محصولات شده، باعث شده مسأله پدران نفرتانگیز آنگونه که شایسته است مورد توجه قرار نگیرد. یکی از نکات برجسته این پژوهش، مجرمانگاری گسترده شخصیتهای پدر است؛ بهطوری که حدود یکچهارم آثار نمایش خانگی، پدرانی مجرم و بزهکار را به تصویر میکشند. همچنین در نزدیک به یکدهم سریالها، به خشونت خانگی پرداخته شده و پدران بهعنوان شخصیتهایی کنترلگر و متوحش معرفی شدهاند؛ تصویری که بهسختی میتوان آن را بازتاب واقعیت جامعه ایران دانست، آن هم در حالی که مخاطب اصلی این آثار، طبقه متوسط معرفی میشود.
اجتماعی یا اشتباهی؟
زیرگونه موسوم به «اجتماعی» که در ایران اغلب بهاشتباه ژانر نامیده میشود، طی دو دهه اخیر به یکی از کلیشههای رایج سینمای ایران تبدیل شده و نمایش خانگی نیز از این روند مستثنا نیست. نمایش کمبودها، معضلات اجتماعی و جرائمی که ممکن است جامعه با آن مواجه شود، جزو ذات این زیرگونه بهشمار میرود. در حدود ۱۰ درصد آثار نمایش خانگی، پدرانی حضور دارند که بهدلیل جرائم عمد یا غیرعمد، بخشی از روایت را در زندان میگذرانند یا دارای سابقه کیفری هستند. علاوه بر این، ۲۴.۷ درصد سریالها پدرانی را معرفی میکنند که مرتکب اعمال مجرمانه و خلاف میشوند.
در بسیاری از این آثار، بزهکاری پدر به شرایط نامناسب اقتصادی یا ناآگاهی نسبت داده میشود؛ رویکردی که هم در سریالهای طنزی مانند «هیولا» و هم در آثار جنایی چون «پوست شیر» دیده میشود. هرچند پیوند میان فقر و جرم تا حدی قابل پذیرش است، اما تداوم این نگاه، این پیام را القا میکند که فقرا ناگزیر به ارتکاب جرم هستند؛ در حالی که فقر میتواند انگیزهای برای رشد فردی نیز باشد. در مقابل، برخی آثار نیز رابطهای مستقیم میان ثروت و فساد ترسیم میکنند و پول را ذاتاً آلوده نشان میدهند. در آثاری مانند «زخم کاری» نیز حرص و طمع برای ثروت و قدرت، منشأ جرم و جنایت معرفی میشود؛ هرچند در این روایت، همسر شخصیت اصلی نقش مهمی در سوق دادن پدر خانواده به اعمال خلاف دارد و در نتیجه، مفهوم خانواده آسیب میبیند.
در مجموع، مجرمنمایی پدران در فیلم و سریالها به شکلگیری تصویری خشن و مخدوش از پدر و مردانگی منجر شده است. گرچه پرداختن به ریشههای بزهکاری و ناهنجاریهای اجتماعی میتواند رویکردی آگاهانه و حتی مثبت باشد، اما تکرار این الگو در نزدیک به یکچهارم آثار نمایش خانگی، اثرات منفی ناخودآگاهی بر مخاطب برجای میگذارد.
خانمانسوخته!
حتی در آثاری که تمرکز اصلی آنها بزهکاری نیست و به مسائل درونخانوادگی میپردازند، تصویر ارائهشده از پدر چندان امیدوارکننده نیست. در ۱۳.۸ درصد آثار نمایش خانگی، پدرانی دیده میشوند که مرتکب خشونت خانگی شده یا روابط نامطلوبی با فرزندان خود دارند؛ شاخصهایی که شامل ضربوشتم، تعرض، استبداد، کنترلگری و خیانت میشود. همچنین در ۱۱.۸ درصد سریالها، پدرانی حضور دارند که از همسر خود طلاق گرفتهاند.
برخی سریالها مانند «زخم کاری» و «پوست شیر» به روایت داستانهایی میپردازند که در واقعیت اجتماعی ایران نمود گستردهای ندارند و بیشتر بر نمایش ناهنجاریهای افراطی در میان اقشار خاص تمرکز دارند. در مقابل، آثاری نیز وجود دارند که با نگاهی دغدغهمند، به ریشههای طلاق و پیامدهای آن میپردازند؛ از جمله سریال «در انتهای شب» که تلاش میکند علل اجتماعی، اقتصادی و عاطفی یک جدایی را بررسی کند، هرچند در بخشهایی بار مسئولیت را بیشتر بر دوش شخصیت مرد میگذارد.
در نهایت، نمایش مکرر اعتیاد، خشونت خانگی و خیانت در قالب شخصیتهای پدر، به فروپاشی تصویری بنیاد خانواده دامن میزند. پرداختن به این موضوعات حساس بدون توجه به پیامدهای اجتماعی و روانی، میتواند به گسترش بدبینی، توقعات بیجا و کمالگراییهای بیثمر در جامعه منجر شود؛ مسألهای که ضرورت بازنگری جدی در رویکردهای روایی سینما و شبکه نمایش خانگی را بیش از پیش برجسته میکند.



